قداست اشك

ابزار تغییر فونت مطالب وبلاگ اختصاصی کافه وبنیاز این جمله در وبتون نمایش داده نمیشه پس لطفا پاکش نکنید

قداست اشك

قداست اشک

مراسم نماز جمعه به پایان رسید، 
در حوالی چهار راه لشگر با حاجی و بچه‌‌های لشگر بیست و هفت ایستادیم. 
صدای شادی و خنده همگی به آسمان بلند شد؛ 
قبل از خداحافظی یکی از نیروها یاد گردان «سیف» را زنده کرد. 
خاطرات آخرین شب فروغ ستارگان گردان سیف، دل همه را لرزاند، 
هنوز سخنان او به پایان نرسیده بود که سید آرام و بی‌صدا اشک‌هایش جاری شد. 
پرسیدم حاجی چرا گریه می‌کنی؟» 
گونه‌هاش تر گشت، بغضش را فرو خورد و گفت:«شما نمی‌دانید چه کاری کرده‌اید، 
شما نمی‌دانید آن شب بر این بچه‌ها چه گذشته!» 
اشک‌های مرتضی صداقت بی‌ریایش بود، که گونه‌های لرزانش را متبرک می‌ساخت. 
قطراتی به قداست تمام عبادت‌های یک زاهد.

منبع : كتاب راز خون

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



موضوعات مرتبط:

برچسب‌ها: قداست اشكراز خون،كتاب راز خونشهيد آوينيرامين جوانمرد
[ جمعه 15 فروردين 1393 ] [ ] [ سرباز ولایت ]
[ ]